بسم الله
بیست و هفت لینک رو از وبلاگم حذف کردم ...
لطفا تا آخر بخونید بعد نظر بدید ...
خدمت مدیران تمامی وبلاگ ها هم ارادت داریم ...
حدود 15 یا 16 وبلاگ دیگه هم هست که اگر برام اطمینان حاصل بشه که تک پست های مفیدشون در حد تک پست حذفشون می کنم ...
البته خدمت تمامی اون مدیر ها هم ارادت کامل دارم ...
من علامه مصباح رو در مقابل علی صفایی نمی بینم ...
من طرفدار نظام مقدسم هستم و عاشق رهبرم و علاقه مند رئیس جمهورم ...
من از عقایدم دفاع می کنم ... من باید خاصیت داشته باشم ... من اهل بیت (ع) که برای ویترین تعریف شوند رو قبول ندارم ... وقتی که ندونیم چه حدیثی کجا کاربرد داره و بیجا ترویج بدیم اون حدیث رو حروم کردیم ... من خیلی مطالب رو نمی پسندم ... خاصیت انسان است که هر مطلبی را نپسندد ... مگر می شود جز یک هدف مطلبی را پسندید ؟؟؟ مگر می شود تعدد هدف داشت ؟
خاطرات روزانه و دل نوشته های بدون درد و هدف حالم رو به هم می زنه ... اصلا به کسی چه ربطی داره که من امروز کجا بودم یا اینکه من چه خوردم ؟... آیا درسی برایم داشت این خاطرات ؟؟؟ من وبلاگ را دفتر خاطراتم انتخاب نکردم ... و بیهوده وقت خود ودیگران را تلف نمی کنم ...یا چه کسی به من تهمت زد مهم است ؟ ... مهم این بود هستند کسانی که به من تهمت نمی زنند و من کمتر از تهمت زنندگان به آن ها توجه دارم .
من می خواهم برگردم ... به آنی که باید باشم ... نه به مزخرفاتی که دیگران می گویند ... من دوستانم رو انتخاب می کنم ... من با همه دوست نمی شوم ... من برای عده ای می میرم... آیا مردن ندارد آن کسی که برای دانسته های درست و اندک خود جان می دهد ... آیا شهید فهمیده و بهنام محمدی ارزش فدا شدن نداردند ؟؟؟ آیا نمی بینید همان ها را که در محیط کثیف اینترنت بر خلاف هم سن های خویش که در فوتبال و زندگی بازیگران و مسائل بی اهمیت سیر می کنند علم دین بلند کرده اند و در وبلاگ هایشان هم به دنبال خبر می گردند ؟؟؟ آیا مردن ندارند آن ها که برای اصلاح سیستمی شب را بیرون از خانه و روز ها را بدون خانواده شب می کنند آن هم در دوره ی دانشجویی ؟؟؟؟ آن ها که با رفتنشان حضور ظاهرا بی تاثرشان به بزرگی احساس می شود .... دوست دارم عده ای را بکشم ... آن ها که هزاران می دانند و ذره ای هم حاضر به پذیرش خراشی نیستند ... آن ها که وبلاگ هایشان دلخواسته ها و نه دلنوشته هایشان است ... امام زمان (عج) را برای رفاقت می خواهند نه امامت ... از روی تنهایی امام را طلب می کنند نه از روی در به دری ...از بی تفاوتی بی زارم... نه نفرت دارم ... حالم را بد می کند ... مگر می شود مسلمان لیبرال بود ... مگر می شود مسلمان بود و به جنگ با آن ها که خود را لیبرال مسلمان می خوانند بلند نشد ...... چگونه سوسیالیزم با ان اکرمکم عند الله اتقاکم می تواند پیوند بخورد ؟؟؟ چگونه هست که آن ها که باید در خط مقدم باشند آشپز هستند و آن ها که تازه شروع کرده اند تنها در پی برداشتن شمشیر و مسلح شدن هستند ؟ چرا آن هایی هستند که با خراشی مصدوم می شوند و عده ای بی دست سالمند و در صف اول میدان ؟؟؟
چرا عده ای بی اعتقادند ؟ نه اینکه اعتقاد ندارند !!! نمی دانند چرا اعتقاد دارند ... نمی دانم چرا مطالب چهار برادر بزرگوار و خیلی عزیز ولی کوچکترم بسیار برایم دلنشین است ... چهار برادری که با دو نفر از آن ها در دنیای حقیقی هم پیوندی برادری را دارم :
چهار برادر به نام های :
مصطفی ابراهیمی ....... محسن امانی ..... محمد رضا حسن پور ....... سید محمد
نه ! می دانم چرا ! چون آن ها در عین بی وقتی و شاید محدودیت زمانی و سنی و همچنین با محدودیت های دوران دانش آموزی و محدودیت هایی در کسب اطلاعات بهتر و با عقیده تر و عقلایی تر از بسیاری از دانشجویان می نویسند ... بهتر از بسیاری از فارق التحصیلان هم ...
وقتی سبحان و کادح و گام آخر و انگاره های یک دیوانه و افتضاح ملی و تشدید املیسم و معجزه هزاره سوم و خاکریزیسم و قدح و مذاکره و تمهیدات برای حضور و ظهور و ... رو می بینم از بسیاری وبلاگ ها بی زار می شوم ...
وقتی تمهید و مجمع وبلاگ نویسان مسلمان و رهپویان ولایت و موعود و ... را می بینم نمی توان علاقه ای به دفتر توسعه وبلاگ دینی و هیئت اینترنتی محبان الرضا و ستاد بزرگداشت غدیر و بنیاد مهدی موعود و هزار کانون بی جهتی که در حوزه حقیقی و مجازی هستند را می بینیم نمی توانم نسبت به آن ها بی تفاوت باشم و مجبور هستم تا از بی تفاوتی ها فریاد بکشم ....
وقتی وبلاگ های گروهی چون جهاد مجازی و العطش و امل شهر مجازی را می بینم دو دقیقه وقت برای تلف کردن و ... برایم زهر می شود ...
و من نمی فهمم که تا کی اینگونه بی جهت باید حرکت کرد ... مگر می شود نه خوب بود نه بد مگر تعادل غیر از جهت داشتن و حرکت کردن است ؟ مگر می شود غیر از حرکت کردن روی طنابی ایستاد و تعادل حفظ کرد ؟ چگونه ایم و به کجا می رویم ؟ تمام ارزش هایمان را ابتدا خود له می کنیم ... چرا با داد اعتقادی بودنمان اینسان بی اعتقادیم ؟؟؟
و این را می گویم که دوستان دیگر هم از من ناراحت نشوند ... من می خواهم با آن ها یی که ارزش هایشان به آن ها شکل می دهد باشم نه با آن ها که برای شکلشان ارزش تعریف می کنند . . .
والسلام
اللهم عجل لولیک الفرج
+ بسم الله . امامون گفت: خدا لعنت کنه بنی امیه رو برای ما عید نگذاشتند . امروز هر چقدر تبریک می گفتند عید رو غمم بیشتر می شد !
+ بسم الله . کمپین اعتراض به گزارش احمد شهید در مورد حقوق بشر در ایران لطفا منتشر و امضا کنید
+ بسم الله . سلام داش همایون تولدت مبارک
+ بسم الله. سلام خدمت همه دوستان پیام رسان قبلا هم گفته بودم که عده ای منحرف مغول آلودن این محیط به عکس های به ظاهر عاطفی و احساسی سخیف هستند و جماعت به اصطلاح مذهبی پارسی بلاگی هم صدایشان در نمی آید ! غیرت ها ظاهرا مطلق خواب است یا پیام رسان به جای نشر آرمان ها شده محل عشق و صفا ؟
+ بسم الله . انس عجیبی با قرآن داشت . همه از صوت زیبایش تعریف می کردند . شب قدر پاوه بود . قرآن یک جا بهش نازل شد . منافقین سرش رو با مرمر بریده بودند .
+ بسم الله . جنگ بود !شوخی بردار هم نبود . برای همین شایسته سالاری معنا داشت . حضرت آقا حسن باقری راکه در روزنامه جمهوری کار می کرد و خبرنگار بود معرفی کرد به محسن رضایی . بعد از دو سه ماه شد فرمانده قرارگاه . حتی بالاتر از خیلی سردار ها !
+ بسم الله . چش منافق و در می یاری /توی کف دستش می ذاری /به خدا توی هر چی مرده / یه دونه ای هم تا نداری /سید و مقتدا عبد پاک خدا /آدم خنگم این چیزا رو راحت می فهمه /دشمن آقامون چه بی شعور و نفهمه/مولا عل سید علی مولا علی سید علی(انشاء الله به زودی فایل صوتیش رو برای دانلود می ذارم -جشن تولد آقا هیئت صاحب الامر(ج))
+ بسم الله.دوستان توجه کنند چند نفر در پیام رسان به اسم مذهبی شروع کردند و با گذاشتن عکس های مذهبی و نیمه مذهبی خودشون رو مطرح کردند چند وقتیه که می بینم همون عده روی آوردن به گذاشتن عکس هایی با مضمون احساسی از عشق های سخیف جنسی و عده ای از دوستان هم ظاهرا شخصیت این عده رو موجه می دونند و هی لایک می زنند .
+ بسم الله . دفتر عاشقی ماست پر از نمره بیست /چون امیر دل ما سید علی خامنه ایست
+ بسم الله . ما از دوکوهه آمدیم اینجا غریبیم...