بسم الله
امشب یاد صحبت های آقا کاظم افتادم همان موقع که می گفت یک سال دیگر از خدا وقت خواستم ...
بچه های قرارگاه می دانند کدام صحبت که چون نامحرمان می بنند کامل نمی ذارم .
اما با توجه به شرایط این روزهای می شه یه خاطره از حاج سعید قاسمی رو گذاشت که توضیح قشنگیه مخصوصا برای برخی برادرا ...
حاج سعید قاسمی تعریف می کرد که حاج همت رو نوک پنجه هاش وای میستاد می گفت بچه ها بجنگید اگر نجنگید عنان کار می افته دست سازمان مللی ها ... بچه ها هم می گفتن حاجی ما داریم می جنگیم دیگه ... حاج همت هم می گفت بچه بشتر بجنگید ... حاج سعید قاسمی می گفت ما نمی فهمیدیم حاج همت چی می گه تا جنگ تموم شد ... حاج سعید تعریف می کردند که من مسئول تشریفات امضای قطعنامه بودم همه سازمان مللی ها عین آدم اومده بودن جز نماینده کثیف آمریکا که با لباس کابویی و کفش مهمیز بسته اومده بود ... حاج سعید می گفت وقتی من رودید زد رو شونم گفت hello my freind ... می گفت حاج همت تمام قد جلوی چشم اومد که داشت می گفت بچه ها بیشتر بجنگید ...
این روز ها هم به لطف ریش پر فسوری ها و دیکتاتور های متعادل و ... باز عنان کار افتاده دست حرامی های سازمان ملل ...
برادر می خواستم بگم حواست باشد ...
این سنگر ها را هم اگر وا بدهیم حسابمان با خون شهداست ...
الان وقت ناراحتی نیست
الان وقت حرکته و اصلاح خطاها
التماس دعا ...
همه مان فدای امام خامنه ای
برچسب ها : برادر , حاج همت , سازمان ملل ,
بسم الله
تقوای تشکیلاتی
در ادامه ی مباحث تشکیلاتی نقل شده یاد خاطراتی از قدیم افتادم که به عنوان پیش زمینه بد نیست نقل شود ...
برادر عزیزی دارم به نام مسعود حسنلو یا همان وبلاگ جاکفشی نمی دانم چه اتفاقی افتاد که خیلی بی ربط (با توجه به شخصیت بسیار عزیز برادر مسعود عزیز برای من) نسبتمان با هم شد نا برادری هر چند که یکی از اوج های برادری ام مسعود بوده و هست و خیلی اتفاقی برادر های صیغه ایمان شدند نا برادر ! برادر مسعود نسبتمان عوض شده حواست را جمع کن ...
برادری هم داشتم که اسمش را نمی آورم ... این برادر یکی از اوج های من در برادری بود و یکی از عمیق ترین فرود هایم (اشتباه نگفتم عمیق چون از سطح پایین تر رفتیم) و در برهه بعد باز هم برادر شدیم اما دیگر آن رابطه برادری به اوج خودش نرسید ...
برادر های دیگری هم داشته ام که تفریحشان این بوده که جلومان تعریف کنند و پشتمان بزنند و ادعای عرفان و دین کنند که بماند ...
اما در باره ی برادری مسعود :
منزل مسعود : شمال شرق تهران منزل ما : غرب تهران
تعداد ایام ملاقات در سال : نهایتا به تعداد انگشتان دست به صورت اتفاقی
تماس تلفنی : همان انگشتان دست با حساب دلیل کاری تماس ها در حوزه دانش آموزی
نقطه مشترکمان در باره ی فعالیت های فرهنگی و اخیرا فعالیت های دانش آموزی است ! ولی آنقدر با تقوا عمل کرده که وقتی در باره ی شخصی صحبت می کند که به او علاقه دارد بدون دیدن آن فرد علاقه مندش می شوم و احساس می کنم برادری ندیده به برادرانم اضافه گردیده است ! و می دانم که هر جا که باشد و در کنار هر کدام از برادرانم و یا دانش آموزان مجموعه یا مدرسه ام و من هم نباشم از طرف او در امانم ...
خدا خیرت دهد برادر ...
چند خط در باره ی برادری :
حاج آقای علی اکبری حفظه ا... می فرمود وقتی به کسی سلام می کنی اعلام می کنی که از طرف تو در امان است پس جواب سلام واجب می شود و باید تو نیز از طرف او در امان باشی ...
اصلا برادری همین امان است و همین اطمینان که فضای تو را در فکرت ، در آرامشت ، در دوستی هایت در برادری ات ، در ارتباطاتت و ... امن تر کند و به رشد برسی و شاید از دلایلش همین است که در احادیث گفته اند برادران خود را زیاد کنید که به درد شفاعتتان می خورد ...
چند خطی در باره ی فعالیت دانش آموزی :
می دانی اصلا نمی توانی تصور کنی که می توانی برای کسی کاری را انجام دهی آن هم بدون اینکه محبتی از او در دلت باشد و این محبت رتبه بندی دارد از محبت به هم نوع تا محبت به برادر و وقتی وارد فضای دانش آموزی می شوی اگر با او زندگی نکنی و با در هایش نسوزی و با ناراحتی هایش ناراحت نشوی و آنچه را برای خود می خواهی برای او بخواهی و آنچه برای خود نمی خواهی برای او نیز نخواهی قطعا نخواهی توانست کاری برای رضایت خدا انجام دهی اصلا باید خیلی وقت ها فدا شوی برای او و این می شود که این عزیزان می شوند برادران کوچکتری که نه اجازی داری آن ها را برای خود بخواهی و نه برای خودشان آن وقت خدا باید بشود ملاک و اینجاست که نفاق و ریا خودشان را نشان می دهند ... بقیه اش باشد برای خط های پایینی ...
چند خطی در باره ی برادر بی نام :
خیلی اتفاقی بود که با هم آشنا شدیم اوج رفاقتمان بود بعد از اردوی جنوب ... شده بود زوج خط حمله تشکیلاتی ... آنقدر قوی عمل کرده بود که یادم نمی آید در آن دوره حتی یک نفر هم از مجموعه رفته باشد ، در مجموعه ما من پدر معنوی مجموعه بودم و او عموی معنوی و در مجموعه ی او برعکس ...
تنها کاری که می کردیم همین بود که وقتی کسی از من ناراحت می شد او بود که از دلش در می آورد تا رابطه اش با من مثل قبل شود و اگر کسی از او ناراحت می شد من این کار را می کردم و یا اینکه اگر جایی توانایی کسی بیشتر بود خلاء برادر کم توان تر پوشیده می شد تا روزی برادر عزیز تصمیم گرفت تا توانایی مخفی اش در ارتباط گیری را به رخ من بکشد و یکی از عزیز ترین برادرانم را از من جدا کند بی توجه به ادامه راه آن برادر عزیز و به او هم توصیه کرده بود که عباس نفهمد و لایی رد کردن برادری ... هرچند قطع ارتباطمان دو سه ماهی بیشتر طول نکشید ولی سخت بود و نشد برگشتنش به حالت اول ...
چند خطی فعالیت تشکیلاتی :
می دانی اصلا چه موقع تشکیلات تشکیلات است ؟ و یا اصلا به چه درد می خورد ؟ تشکیلاتی وجود دارد که برآیندش سرعت اعضایش را در رسیدن به هدف افزایش دهد ! فعلا ارزش گزاری هم نمی کنم که هدف مثبت باشد یا منفی اسلامی باشد یا صهیونیستی و یا ... وقتی می توان اورا تشکیلات حساب کرد که برآیند کادرش عضو را به سمت واحدی سوق دهد نه آنکه هرکسی ساز خودش را بزند و برای خودش در مسیری که می خواهد حرکت کند و وقتی جماعتی تشکیل شد ید الله هم با اوست و این از سنت های خداست ...
پس نکته اصلی این است که جماعت و تشکل تفاوت جدی دارد با افراد واحدی که گردهم آمده اند و یک گردهم آیی شخصی تشکیل داده اند و مهم برایشان هدف و عملکرد شخصشان است . که اگر این اتفاق بیافتد عین خود پرستی و خود محوری و استفاده ابزاری از اعضا ست ...
پس در اصل فعالیت بسیار مهم است تقوا پیشه کردن برای هدف چه الهی باشد و چه مادی که در متن های بعدی این موضوع را ازمنظر دین مورد نظر قرار خواهیم داد
و این بحث ادامه دارد ...
برچسب ها : تشکیلات , برادر , تقوا ,
+ بسم الله . امامون گفت: خدا لعنت کنه بنی امیه رو برای ما عید نگذاشتند . امروز هر چقدر تبریک می گفتند عید رو غمم بیشتر می شد !
+ بسم الله . کمپین اعتراض به گزارش احمد شهید در مورد حقوق بشر در ایران لطفا منتشر و امضا کنید
+ بسم الله . سلام داش همایون تولدت مبارک
+ بسم الله. سلام خدمت همه دوستان پیام رسان قبلا هم گفته بودم که عده ای منحرف مغول آلودن این محیط به عکس های به ظاهر عاطفی و احساسی سخیف هستند و جماعت به اصطلاح مذهبی پارسی بلاگی هم صدایشان در نمی آید ! غیرت ها ظاهرا مطلق خواب است یا پیام رسان به جای نشر آرمان ها شده محل عشق و صفا ؟
+ بسم الله . انس عجیبی با قرآن داشت . همه از صوت زیبایش تعریف می کردند . شب قدر پاوه بود . قرآن یک جا بهش نازل شد . منافقین سرش رو با مرمر بریده بودند .
+ بسم الله . جنگ بود !شوخی بردار هم نبود . برای همین شایسته سالاری معنا داشت . حضرت آقا حسن باقری راکه در روزنامه جمهوری کار می کرد و خبرنگار بود معرفی کرد به محسن رضایی . بعد از دو سه ماه شد فرمانده قرارگاه . حتی بالاتر از خیلی سردار ها !
+ بسم الله . چش منافق و در می یاری /توی کف دستش می ذاری /به خدا توی هر چی مرده / یه دونه ای هم تا نداری /سید و مقتدا عبد پاک خدا /آدم خنگم این چیزا رو راحت می فهمه /دشمن آقامون چه بی شعور و نفهمه/مولا عل سید علی مولا علی سید علی(انشاء الله به زودی فایل صوتیش رو برای دانلود می ذارم -جشن تولد آقا هیئت صاحب الامر(ج))
+ بسم الله.دوستان توجه کنند چند نفر در پیام رسان به اسم مذهبی شروع کردند و با گذاشتن عکس های مذهبی و نیمه مذهبی خودشون رو مطرح کردند چند وقتیه که می بینم همون عده روی آوردن به گذاشتن عکس هایی با مضمون احساسی از عشق های سخیف جنسی و عده ای از دوستان هم ظاهرا شخصیت این عده رو موجه می دونند و هی لایک می زنند .
+ بسم الله . دفتر عاشقی ماست پر از نمره بیست /چون امیر دل ما سید علی خامنه ایست
+ بسم الله . ما از دوکوهه آمدیم اینجا غریبیم...