سفارش تبلیغ
صبا ویژن
...
پوتین های بسیجی...[952]

بسم رب الشهدا ... سید مرتضی می گفت : مکه برای شما فکه برای من ... بالی برای پریدن نمی خواهم ، همین پوتین های خاکی هم مرا به خدا می رساند ... من همان منطقه ممنوعه قبلی نیستم انتخابات 88 تغییرات بنیادی در من ایجاد کرد ... من یک دو آتشه جمهوری اسلامی هستم ... اصلا میزان خوبی و بدی را قبول داشتن جمهوری اسلامی می دانم ...در حوزه فعالیت ها دانش آموزی مشغولم ... برای هر دانش آموزی وقت نمی گذارم ... برای دانش آموزانی وقت می گذارم که بدانم برای این نقلاب مفید هستند ... یعنی به گفته امام خامنه ای دام ظله العالی بسیجی باشند یعنی برای اعتلای فرهنگ و نام اسلام و ایران تلاش نمایند یا بتوانند مفید باشند ... ولایت فقیه را جزو اصول دین می دانم .... یعنی ضد ولایت فقیه را از دین خارج ... بعد از انتخابات بر روی بسیاری از خاطرات یک خط قرمز بزرگ کشیده ام . هر کس از قطار ظهور جا بماند خداحافظ او ... کوچکترین عدول از آرمان ها در رفتار های شخصی به خاطر خجالت ، جذب دیگران ، رفاقت و ... یعنی انحراف ،سعی دارم که اینگونه باشم که گفتم . خیلی تند رو تر از قبل ... والسلام . اللهم عجل لولیک الفرج

ویرایش
منوی اصلی
مطالب پیشین
وصیت شهدا
وصیت شهدا
لینک دوستان

ویرایش
پیوندهای روزانه
آمار وبلاگ
  • بازدید امروز : 24
  • بازدید دیروز : 28
  • کل بازدید : 511301
  • تعداد کل یاد داشت ها : 145
  • آخرین بازدید : 103/8/26    ساعت : 7:14 ص


آرشیو مطالب
لوگوی دوستان
کاربردی
ابر برچسب ها
امام خامنه ای ، آرمان ، عدالت ، خدا ، اسلام آمریکایی ، اسلام ناب ، ولایت ، فلسطین ، قوه قضائیه ، بسیج ، برادر ، تشکیلات ، تمهید ، توبه ، حاج منصور ، حسین قدیانی ، دفاع مقدس ، دکتر احمدی نژاد ، دکتر محمود ، دنیای مدرن ، دیدم که جانم می رود ، دین حد اکثری ، دکتر جلیلی ، راه ، رسول ، رهبری ، روز جوان ، روشنفکران احمق ، روضه ، زیارت ، سازمان ملل ، سازمان های مللی ، سعید جلیلی ، سفره ، سگان آمریکا نشین ، سید مجتبی نواب ، شعار ، شهدا ، شهید دیالمه ، صدا و سیما ، طرح ولایت ، طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن ، حسینیه ، حضرت روح الله ، حمار ، حمید داود آبادی ، خاندان هاشمی ، خیمه مهدی (عج)، پلاکفا ، باز پسرک ، داش حمید ، دانشجو ، دعا ، عدالت اجتماعی ، عدالتخانه ، علم بومی ، علیرضا ، غزه ، فاطمه (س) ،روضه ی حسین (ع) ، امام حسن مجتبی (ع) ، شب یلدا ، فتنه ، فحشا ، حاج همت ، حجاب ، حزب الله ، حسین (ع) ، جاسوس هسته ای ، جنگ ، جهادی ، جوان ، حاج سعید قاسمی ، تقوا ، تکبیر ، برج نشینان ، بسیجی ، تحصن ، تشکل ، تشکل ، اسلام ناب محمدی ، اعتراض ، اعتراض های مرفهین بی خاصیت ، التقاط ، دنیای مجازی ، استاد اخلاق ، امام خامنه ای ، جهاد ، شهادت ، امام خامنه ای ، حسن روحانی ،رابطه با آمریکا، استاد رجبعلی، ، امام روح الله ، امام سید علی خامنه ای ، انتخابات ، بحرین ، اسلام امریکایی ، 9 دی ، امام خامنه ای ، فتنه ، روز بصیرت ، آدم ، آرمان خواهی ، آرمانخواهی ، اتحادیه ، اخلاق ، اخلاق ، ارتباطات ، تواضع ، تکبر ، اردوی جهادی ، کافر ، کلیشه ، لباس شخصی ها ، ماه رمضان ، مبارزه ، متین ، مجمع تشخیص مصلحت ، مجمع وبلاگ نویسان مسلمان ، محرم ، محمد حسین عابدینی،رحمت الهی ، مرگ ، مخالف ، مداحی ، مدارس غیر دولتی ، مدرسه ، مربی ، مرگ ، مسجد ارک ، معلم ، مقاومت ، منافق ، مهاجرت ، موافق ، موسوی دروغگو ، موضوع اصلی ، میانمار ، نقد ، نقد درون گفتمانی ، نماز اولی ها ... ، نه دی ، نوشتن ، هدف ، هلالی ، هویت ، هیئت ، هیئت صاحب الامر(عج) ، هیئت ودیعة الحسین (ع) ، وبلاگ جدید ، قرآن ، قرآن سوزی ، قرارگاه حضرت علی اکبر(ع) ، قرارگاه های عملیات فرهنگی ، قرارگاه کربلا ، ولایت مدار ، کافه منافقین ، کاوه اشتهرادی ، کتاب ،
ارسال شده در سه شنبه 92/11/1 ساعت 11:38 ع توسط پوتین های بسیجی...


بسم الله

امشب یاد صحبت های آقا کاظم افتادم همان موقع که می گفت یک سال دیگر از خدا وقت خواستم ...

بچه های قرارگاه می دانند کدام صحبت که چون نامحرمان می بنند کامل نمی ذارم .

اما با توجه به شرایط این روزهای می شه یه خاطره از حاج سعید قاسمی رو گذاشت که توضیح قشنگیه مخصوصا برای برخی برادرا ...

حاج سعید قاسمی تعریف می کرد که حاج همت رو نوک پنجه هاش وای میستاد می گفت بچه ها بجنگید اگر نجنگید عنان کار می افته دست سازمان مللی ها ... بچه ها هم می گفتن حاجی ما داریم می جنگیم دیگه ... حاج همت هم می گفت بچه بشتر بجنگید ... حاج سعید قاسمی می گفت ما نمی فهمیدیم حاج همت چی می گه تا جنگ تموم شد ... حاج سعید تعریف می کردند که من مسئول تشریفات امضای قطعنامه بودم همه سازمان مللی ها عین آدم اومده بودن جز نماینده کثیف آمریکا که با لباس کابویی و کفش مهمیز بسته اومده بود ... حاج سعید می گفت وقتی من رودید زد رو شونم گفت hello my freind  ‌... می گفت حاج همت تمام قد جلوی چشم اومد که داشت می گفت بچه ها بیشتر بجنگید ...

این روز ها هم به لطف ریش پر فسوری ها و  دیکتاتور های متعادل و ...  باز عنان کار افتاده دست حرامی های سازمان ملل ...

برادر می خواستم بگم حواست باشد ...

این سنگر ها را هم اگر وا بدهیم حسابمان با خون شهداست ...

الان وقت ناراحتی نیست

الان وقت حرکته و اصلاح خطاها

التماس دعا ...


همه مان فدای امام خامنه ای




برچسب ها : برادر  , حاج همت  , سازمان ملل  ,

      
ارسال شده در جمعه 92/9/15 ساعت 4:25 ع توسط پوتین های بسیجی...


 

بسم الله

تقوای تشکیلاتی

در ادامه ی مباحث تشکیلاتی نقل شده یاد خاطراتی از قدیم افتادم که به عنوان پیش زمینه بد نیست نقل شود ...

برادر عزیزی دارم به نام مسعود حسنلو یا همان وبلاگ جاکفشی نمی دانم چه اتفاقی افتاد که خیلی بی ربط (با توجه به شخصیت بسیار عزیز برادر مسعود عزیز برای من) نسبتمان با هم شد نا برادری هر چند که یکی از اوج های برادری ام مسعود بوده و هست و خیلی اتفاقی برادر های صیغه ایمان شدند نا برادر ! برادر مسعود نسبتمان عوض شده حواست را جمع کن ...

برادری هم داشتم که اسمش را نمی آورم ... این برادر یکی از اوج های من در برادری بود و یکی از عمیق ترین فرود هایم (اشتباه نگفتم عمیق چون از سطح پایین تر رفتیم) و در برهه بعد باز هم برادر شدیم اما دیگر آن رابطه برادری به اوج خودش نرسید ...

برادر های دیگری هم داشته ام که تفریحشان این بوده که جلومان تعریف کنند و پشتمان بزنند و ادعای عرفان و دین کنند که بماند ...

اما در باره ی برادری مسعود :

منزل مسعود : شمال شرق تهران          منزل ما : غرب تهران

تعداد ایام ملاقات در سال : نهایتا به تعداد انگشتان دست به صورت اتفاقی

تماس تلفنی : همان انگشتان دست با حساب دلیل کاری تماس ها در حوزه دانش آموزی

نقطه مشترکمان در باره ی فعالیت های فرهنگی و اخیرا فعالیت های دانش آموزی است ! ولی آنقدر با تقوا عمل کرده که وقتی در باره ی شخصی صحبت می کند که به او علاقه دارد بدون دیدن آن فرد علاقه مندش می شوم و احساس می کنم برادری ندیده به برادرانم اضافه گردیده است ! و می دانم که هر جا که باشد و در کنار هر کدام از برادرانم و یا دانش آموزان مجموعه یا مدرسه ام و من هم نباشم از طرف او در امانم ...

خدا خیرت دهد برادر ...

چند خط در باره ی برادری :

حاج آقای علی اکبری حفظه ا... می فرمود وقتی به کسی سلام می کنی اعلام می کنی که از طرف تو در امان است پس جواب سلام واجب می شود و باید تو نیز از طرف او در امان باشی ...

اصلا برادری همین امان است و همین اطمینان که فضای تو را در فکرت ، در آرامشت ، در دوستی هایت در برادری ات ، در ارتباطاتت و ... امن تر کند و به رشد برسی و شاید از دلایلش همین است که در احادیث گفته اند برادران خود را زیاد کنید که به درد شفاعتتان می خورد ...

 

چند خطی در باره ی فعالیت دانش آموزی :

می دانی اصلا نمی توانی تصور کنی که می توانی برای کسی کاری را انجام دهی آن هم بدون اینکه محبتی از او در دلت باشد و این محبت رتبه بندی دارد از محبت به هم نوع تا محبت به برادر و وقتی وارد فضای دانش آموزی می شوی اگر با او زندگی نکنی و با در هایش نسوزی و با ناراحتی هایش ناراحت نشوی و آنچه را برای خود می خواهی برای او بخواهی و آنچه برای خود نمی خواهی برای او نیز نخواهی قطعا نخواهی توانست کاری برای رضایت خدا انجام دهی اصلا باید خیلی وقت ها فدا شوی برای او و این می شود که این عزیزان می شوند برادران کوچکتری که نه اجازی داری آن ها را برای خود بخواهی و نه برای خودشان آن وقت خدا باید بشود ملاک و اینجاست که نفاق و ریا خودشان را نشان می دهند ... بقیه اش باشد برای خط های پایینی ...

 

چند خطی در باره ی برادر بی نام :

خیلی اتفاقی بود که با هم آشنا شدیم اوج رفاقتمان بود بعد از اردوی جنوب ... شده بود زوج خط حمله تشکیلاتی ... آنقدر قوی عمل کرده بود که یادم نمی آید در آن دوره حتی یک نفر هم از مجموعه رفته باشد ، در مجموعه ما من پدر معنوی مجموعه بودم و او عموی معنوی و در مجموعه ی او برعکس ...

تنها کاری که می کردیم همین بود که وقتی کسی از من ناراحت می شد او بود که از دلش در می آورد تا رابطه اش با من مثل قبل شود و اگر کسی از او ناراحت می شد من این کار را می کردم و یا اینکه اگر جایی توانایی کسی بیشتر بود خلاء برادر کم توان تر پوشیده می شد تا روزی برادر عزیز تصمیم گرفت تا توانایی مخفی اش در ارتباط گیری را به رخ من بکشد و یکی از عزیز ترین برادرانم را از من جدا کند بی توجه به ادامه راه آن برادر عزیز و به او هم توصیه کرده بود که عباس نفهمد و لایی رد کردن برادری ... هرچند قطع ارتباطمان دو سه ماهی بیشتر طول نکشید ولی سخت بود و نشد برگشتنش به حالت اول ...

 

چند خطی فعالیت تشکیلاتی :

می دانی اصلا چه موقع تشکیلات تشکیلات است ؟ و یا اصلا به چه درد می خورد ؟ تشکیلاتی وجود دارد که برآیندش سرعت اعضایش را در رسیدن به هدف افزایش دهد ! فعلا ارزش گزاری هم نمی کنم که هدف مثبت باشد یا منفی اسلامی باشد یا صهیونیستی و یا ... وقتی می توان اورا تشکیلات حساب کرد که برآیند کادرش عضو را به سمت واحدی سوق دهد نه آنکه هرکسی ساز خودش را بزند و برای خودش در مسیری که می خواهد حرکت کند و وقتی جماعتی تشکیل شد ید الله هم با اوست و این از سنت های خداست ...

پس نکته اصلی این است که جماعت و تشکل تفاوت جدی دارد با افراد واحدی که گردهم آمده اند و یک گردهم آیی شخصی تشکیل داده اند و مهم برایشان هدف و عملکرد شخصشان است . که اگر این اتفاق بیافتد عین خود پرستی و خود محوری و استفاده ابزاری از اعضا ست ...

پس در اصل فعالیت بسیار مهم است تقوا پیشه کردن برای هدف چه الهی باشد و چه مادی که در متن های بعدی این موضوع را ازمنظر دین مورد نظر قرار خواهیم داد

و این بحث ادامه دارد ...

 




برچسب ها : تشکیلات  , برادر  , تقوا  ,

      
ارسال شده در چهارشنبه 92/9/6 ساعت 6:24 ص توسط پوتین های بسیجی...


 

بسم الله

چرا باید آدم ها شبیه ما شوند ؟

«به امر پدر معنوی گرانقدر آقا کاظم رمز پست برداشته و پست عمومی شد »

اتفاقات تشکیلاتی یک ماه گذشته مرا وادار به نوشتن کرد البته تنها برای مربیان جمع :

در دیداری که حضرت آقا با 50000 فرمانده بسیج داشتند  نکات خیلی جالبی را با این مضمون طرح نمودند : «آنچه بنده توصیه میکنم این است که توانایى‌هاى مجموعه‌ى بسیج را باید بالا برد؛ الزاماتى وجود دارد: الزامات اخلاقى، الزامات رفتارى، الزامات عملى. الزامات اخلاقى، یعنى ما در درون خودمان اخلاقیّات نیکوى اسلامى را پرورش بدهیم؛ از جمله‌ى این اخلاقیّات صبر است، از جمله‌ى این اخلاقیّات گذشت است، از جمله‌ى این اخلاقیّات حلم و ظرفیّت داشتن و جنبه داشتن است، از جمله‌ى این اخلاقیّات تواضع است؛ این خصوصیّات را در درون خودمان تقویت کنیم. الزامات رفتارى هم این است که همین خلقیّات نیکو را در عمل با مردم، در عمل با محیط، در تعامل با جامعه و انسانها به کار ببریم. امام صادق (علیه الصّلاة و السّلام) به اصحابش میفرمود: جورى عمل کنید در بین مردم که هر کس شما را میبیند، بگوید اینها یاران امام صادقند، رحمت خدا بر امام صادق، مایه‌ى تحسین براى ما بشوید. رفتار یکایک عزیزان بسیجى، شما جوانها، شما عناصر پاک، شما دلهاى پاکیزه و روشن، رفتار یکایک شما با آحاد مردم - که خیلى‌هایشان همان‌طور که گفتم به معناى واقعى کلمه بسیجى‌اند - باید جورى باشد که بگویند اینها پرورش‌یافتگان نظام اسلامى‌اند؛ مایه‌ى جلب محبّت، مایه‌ى جلب احترام براى نظام اسلامى و براى جمهورى اسلامى. این الزامات عملى، الزامات جهادى، الزامات اجتماعى، کارهایى است که بایستى انجام بگیرد؛ یعنى تقویت خصال نیک در خود، برخورد مهربان و خدوم و تحسین برانگیز با محیط، عمل جدّى در همه‌ى جبهه‌ها - هم در جبهه‌ى علم، هم در جبهه‌ى فعّالیّتها و خدمات مردمى، هم در جبهه‌ى کار، هم در جبهه‌ى سیاست، هم در جبهه‌ى تولید - در هر جا که حضور دارید، کار جدّى و بدون احساس خستگى و با پرهیز از تنبلى؛ کار کنیم.1392/08/29 »

نکات کلید این چند سطر در دو موضوع خلاصه می شود : 1- الزام بسیجی به اخلاقیات و 2- نوع رابطه بسیجی با مردم در جایگاه تربیت یافته و مایه آبروی نظام اسلامی !

این دو نکته را داشته باشیم تا دوباره از آن استفاده نماییم و قبل از آن پرسش و پاسخ هایی را مطرح نماییم :

سوال اول : آیا دیگران باید شبیه ما شوند ؟ چند وقتی است که مجموعه (وقبل از آن خودم)شدیدا مبتلا به این موضوع گردیده است که در مقابل نیروهای جدید از لفظ «مگه ما چطوری بودیم؟ »استفاده می کند که در مقابل این سوال باید این سوالات را طرح نمود : آیا ما میزان حق هستیم ؟ آیا مدل ما حجت است ؟ آیا انسان تراز منحصر در مدل ماست ؟ آیا با رشد ما امکان خطا از دیگران سلب می شود ؟ آیا تا بحال خودمان را با شرایط رشد مورد محاسبه قرار داده ایم ؟ آیا برخورد ما با خطاهای دیگران دینی است ؟ و ... که در اینجا باید مورد بررسی قرار گیرد .

نکات مورد بررسی :

اول : اصل تناسب :یک اصل مهم در دین وجود دارد و آن اصل تناسب تکالیف با جایگاه است ، توضیح بیشتر آنکه مثلا نماز شب بر رسول(ص) و اهل بیت (ع) واجب است و بر دیگر خلق ا... اینگونه نیست و یا اینکه اهل بیت (ع) «لیذهب عنکم الرجس و یطهرکم تطهیرا» هستند و دیگر خلق ا... نه و یا برخورد حضرت رسول(ص) با حضرت سلمان(ع) و حضرت ابوذر(ع) یکسان نیست و هردو با آنکه از سطحی متفاوت برخوردارند و رسول خدا(ص) به سلمان می فرمایند که یا سلمان اگر ابوذر از آن چیزهایی که در دل توست آگاه شود هر آینه کافر می شود شامل «منا اهل البیت(ع)» می شوند . و سوال مهم در اینجا این است که آیا ما حتی توان کنترل نفس و زبان خود را پیدا نموده ایم که توقعی بالاتر از دیگری داشته باشیم ؟ و آیا تکلیف خود را متناسب با شانی که برای خود در نظر گرفته ایم تعریف کرده ایم یا نه ؟

دوم : اصل بررسی با حجت : قطعا این ظلم خواهد بود که ما قیاس و سنجش کنیم نسلی جدید را با توقعاتی که از خودمان داریم با تمام شعار هایمان که خیلی وقت ها آن نسل هنوز آن ها را قبول ندارد و خودمان هم به بسیاری از آن ها عمل نمی کنیم ! و با همان هم محاکمشان کنیم و با همان برایشان حکم صادر کنیم ! آیا رفتار ما حتی به صورت حداقلی چه در کلام و چه در برخورد با کلام بالای حجت خود همسانی دارد که حال باید رفتار و نقشه راه ما برای دیگران حجت باشد ؟ آیا ما آنقدری که برای هم نسلی های خود با اشتباهات به مراتب بزرگتر ، آسان گرفته ایم، برای نسل جدیدترمان نیز آسان می گیریم ؟

سوم : نیروی تراز انقلاب اسلامی یا تراکتور های آرمانی ؟  آنچه بیشتر در رفتار های ما قابل مشاهده است انسانی است که اگر خیلی جاها نباشد کار زمین می ماند ! انسانی که ضربه فعالیت های زیادش به قسمت های اساسی از زندگی اش برخورد می نماید مانند : خانواده ، درس ، کلاس های دینی و معرفتی ، مطالعه ، تعهدات قبلی و ... و علاوه بر این ها ثمره دیگر این تراکتور ها گرفتن و کاستن انرژی جمعی برای انجام تعهدات شخصی است یا به معنای بهتر استفاده از پتانسیل های جمعی در محل هایی که بر آن ها تعهدات فردی قرار گرفته است . سوال اساسی این است که آیا ازدیاد فعالیت برای رشد و حرکت جمعی کفایت می کند و یا حتی ازدیاد فعالیت بر درس و بحث (بی خیال دانشگاه و علم کلاسیکش) دینی قلبه دارد یا این دین است که عمق می بخشد و تربیت می کند و فعالیت فرع تمرینی بر آن است ؟

چهارم : انسان های با احساس بی احساس : در بخشی از سخنان حضرت آقا آمده باید شما مایه جلب محبت باشید ! کمی باید بنویسیم از اینکه چه آدمی جلب محبت می کند ؟ باید این درد را نیز بگوییم که بد صحبت کردن ، بی تفاوتی ، برخورد های خشن ، گاها زدن های جدی که از اختیار ما خارج است و هیچ مجوز شرعی و عرفی برای آن نداریم (شروع از خودم) ، بی ادبی ، تکبر ، غرور ، تنبلی ، استفاده ایزاری و ... عواملی است که جلب محبت می نماید ! ما تبدیل شده ایم به انسان های کلی بی احساسی که عده ای که دوستشان داریم دورمان جمع اند و آحاد مردم هیچ احساس محبتی به ما ندارند ! شده ایم آدم هایی که اهل گریه و روضه اند اما لطافت پیدا نکرده اند ! ما شده ایم مایه جلب محبت دلمان ، شده ایم آدم هایی که هرجا که بخواهیم احساس داریم ، آن هم برای خودمان ...

پایان بخش اول

لطفا با نظرات ، فحش ها ، نقد ها و تایید های خود حقیر رو راهنمایی کنید ...

لازم به ذکر است مخاطب اول تمام متن شخص ابوالفضل رفیعها می باشد ...

در صورت ابهام در متن بفرمایید تا مصادیقش رو در نظرات بهتون بگم .

والسلام

 




برچسب ها : تشکل  , نقد  ,

      
ارسال شده در جمعه 92/7/12 ساعت 5:39 ع توسط پوتین های بسیجی...


بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها

 

متن ذیل توسط استاد و پدر معنوی عزیزم آقای رجبعلی در وبلاگ عطر ریحانه نگاشته شده است

برای اینکه این سطور نوشته نشود دلایل بیشتر بود  زیرا موضعگیری امثال ما در مسائل سیاسی کشور، فرضاً درست هم که باشد، به نظر چندان مؤثر و نافذ نمی­رسد و در مجرای درست خود قرار ندارد. اما از آنجا که انعکاس این مطلب در وبلاگ شخصی یا نشریه کاشف در حد صفر است، مجاب شدم مطالبی را بنویسم شاید به این دلیل که دوستان تصور نکنند که حال و هوای علمی و پژوهشی حاکم بر جمع ما جدا از تحلیل­های سیاسی است و شاید هم به این دلیل که مشقی نوشته باشم جهت پر شدن نامه اعمالِ نه چندان جالبم و شاید به دلیل برائت از سکوت منفوری که ناشی از نوعی حنّاق است و همیشه سر حساس­ترین بزنگاه­ها این عارضه در حنجره خواص عود می­کند.

  • مذاکره و مکالمه­ای که در نیویورک صورت گرفت، به هیچ وجه هنر نبود، پیروزی دیپلماسی نبود، اصلاً چیزی جز از دست رفتن عِرض و آبرو نبود. شبیه­ترین مَثَل به این ماجرا این است که مثلاً کسی در کربلا به حسین بن علی(ع) بگوید که آقا خیالتان راحت مذاکره کردم آب را باز کنند، حتماً به این مذاکره کننده گفته می­شود، بیجا کردی که بر سر باز شدن آب معامله کردی، اگر ماجرا به همین سادگی بود یا مسأله مضیقه آب بود، که این همه هزینه لازم نبود، تصور کردی که کار سختی بود باز شدن آب به روی خیمه­ها؟
  • تمثیل فوق شاید توانسته باشد افتضاح کودکانه صورت گرفته در نیویورک را تبیین کند اما روی تحلیل من بیش از هر چیز ناظر به خواص یاد شده است والّا از ابتدا روی کار آمدن صد در صد قانونی و مشروع رئیس جمهور و دولتی که محترم به حرمت جمهوری اسلامی است، تکلیفش و شعارهایش روشن است و حقیر از اول هم  بی تدبیری و یأس را بزرگ­ترین منفی پشت همه این جریان می­دانستم. چون جریان بی­تدبیری و یأس را با حماسه چه کار؟  پرشورترین حماسه­ها از دریچه چشمان این جریان، با حکمیت برابر است؛ حماسه برای این جریان هر جایی است که باید ترسید و به مصلحت شرایط را بر ولی تنگ گرفت برای امتیاز دادن!
  •  به کسانی که پشت تفسیر غلطشان از تعبیر نرمش قهرمانانه پنهان شدند و سکوت اختیار کرده­اند باید گفت، این سکوت مسموم، به هیچ وجه در جهت منویات امام خامنه­ای نیست چون این سکوت القاء نوعی اجماع می­کند، یک شرایط یکنواخت و میدانی برای یکه­تازی­های خالی از تدبیر. حضرت آقا فرمودند نرمش قهرمانانه، اما هرگز نگفتند پای اکل میته این همه بَه بَه و چَه چَه کنید. یا سکوتی نمایید که از هر چیز بدتر است. واضح است همین سکوت منجر به امثال این تعبیر شد که، «شرایط در ایران بعد از انتخابات عوض شده است»، همین سکوت منجر به آزاد شدن جنایتکارانی از زندان شد که آبرو و امنیت و همه چیز این نظام را به بازی گرفتند. و همه اینها در حالی است که رئیس جمهور محترم با اندکی آرای بیشتر حایز اکثریت شدند.
  • سکوت موجود از یک جهت مشابهت با شرایط پذیرش قطعنامه 598 دارد  و آن ضعف و اهمال خواص و روحیه دور از آرمان آنهاست اما باید دانست ملتی که در سابقه خود این تجربه تلخ تاریخی را دارد، هرگز به تجدید تلخی تن نخواهد داد. مؤید این نکته گرایشی فطری است که سراغ آن را می­توان در ذهن متفاوت­ترین تحلیل­ها نیز گرفت، همه شجاعت را می­ستایند و از وازدگی و انفعال متنفرند، همانطور که همه از خودسری و لجاجت بیزارند هرچند خلاف این موضوع را از خود بروز دهند. با این منطق سرنوشت هر دولتی که خلاف فطرت حرکت کند، تمام شدن و کنار رفتن است. اجل این موضوع در جامعه ما 4تا 8سال است. به بیان روشن­تر همان منطقی که منجر به کنار رفتن گذشتگان شد، آیندگان را هم تهدید می­کند.
  • سکوت را شکستن مترادف با عصبانیت و ایجاد چالش نیست مسأله اثبات عدم اجماع است بر سر ادعای گزاف دولت؛ از این روی واکنش­های غیر منطقی همچون پرتاب کفش و غیر آن، (با فرض صحت خبر) هرگز قابل دفاع نیست اگر چه اندازه زشتی صورت گرفته در نیویورک با این مسأله قابل قیاس نیست.
  • اما گرگ باید بداند –که می­داند- تا وقتی گرگ است مذاکره با او معنا ندارد و این دانسته تکوینی که مشترک در همه درندگان و بهایم است را می­توان از خلال موضعگیری­ها و اظهاراتش نظیر آنجا که گفته: شاید تحریم­ها برداشته شود، ببینیم چه می­شود، گزینه نظامی همچنان روی میز است و... می­توان فهمید. اما در عجبم از تغافلی که نه می­توان آن را خوش­بینی گذاشت و نه نام دیگری.
  • سخن آخر اینکه این تحلیل از صدر تا ذیل آن تا وقتی معتبر است که فرمایشی خلاف آن از رهبر عزیزمان امام خامنه­ای شنیده نشود. که اگر بر نگارنده معلوم شود این تحلیل خلاف افق ایشان است، اولین مخالف آن خواهد بود. و این عبارت اخیر مناط ماست برای موضعگیری کردن و با سکوت خو نگرفتن چون تبعیت از رهبری با اشتراک در افق تحلیل، میسّر است و الّا اگر بخواهیم منتظر فرمایشات صریح ایشان باشیم، از آنچه که ولی الهی می­خواهد جا می­مانیم!            

 

 




برچسب ها : امام خامنه ای ، حسن روحانی ،رابطه با آمریکا، استاد رجبعلی،  ,

      
ارسال شده در چهارشنبه 92/5/2 ساعت 1:44 ع توسط پوتین های بسیجی...


بسم الله 

تازه شروع به خواندن این کتاب کردم 

کتاب طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن

جالب و در نوع خودش استثنائیه 

نوشته مقام عظمای ولایت حضرت امام سید علی الحسینی الخامنه ای (دامة برکاته ) 

توصیه می کنم تهیه کنید و بخونید (چاپ انتشارات صهبا)




برچسب ها : امام خامنه ای  , طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن  , کتاب  ,

      
   1   2   3   4   5   >>   >


پیامهای عمومی ارسال شده

+ بسم الله . امامون گفت: خدا لعنت کنه بنی امیه رو برای ما عید نگذاشتند . امروز هر چقدر تبریک می گفتند عید رو غمم بیشتر می شد !

+ بسم الله . کمپین اعتراض به گزارش احمد شهید در مورد حقوق بشر در ایران لطفا منتشر و امضا کنید

+ بسم الله . سلام داش همایون تولدت مبارک

+ بسم الله. سلام خدمت همه دوستان پیام رسان قبلا هم گفته بودم که عده ای منحرف مغول آلودن این محیط به عکس های به ظاهر عاطفی و احساسی سخیف هستند و جماعت به اصطلاح مذهبی پارسی بلاگی هم صدایشان در نمی آید ! غیرت ها ظاهرا مطلق خواب است یا پیام رسان به جای نشر آرمان ها شده محل عشق و صفا ؟

+ بسم الله . انس عجیبی با قرآن داشت . همه از صوت زیبایش تعریف می کردند . شب قدر پاوه بود . قرآن یک جا بهش نازل شد . منافقین سرش رو با مرمر بریده بودند .

+ بسم الله . جنگ بود !شوخی بردار هم نبود . برای همین شایسته سالاری معنا داشت . حضرت آقا حسن باقری راکه در روزنامه جمهوری کار می کرد و خبرنگار بود معرفی کرد به محسن رضایی . بعد از دو سه ماه شد فرمانده قرارگاه . حتی بالاتر از خیلی سردار ها !

+ بسم الله . چش منافق و در می یاری /توی کف دستش می ذاری /به خدا توی هر چی مرده / یه دونه ای هم تا نداری /سید و مقتدا عبد پاک خدا /آدم خنگم این چیزا رو راحت می فهمه /دشمن آقامون چه بی شعور و نفهمه/مولا عل سید علی مولا علی سید علی(انشاء الله به زودی فایل صوتیش رو برای دانلود می ذارم -جشن تولد آقا هیئت صاحب الامر(ج))

+ بسم الله.دوستان توجه کنند چند نفر در پیام رسان به اسم مذهبی شروع کردند و با گذاشتن عکس های مذهبی و نیمه مذهبی خودشون رو مطرح کردند چند وقتیه که می بینم همون عده روی آوردن به گذاشتن عکس هایی با مضمون احساسی از عشق های سخیف جنسی و عده ای از دوستان هم ظاهرا شخصیت این عده رو موجه می دونند و هی لایک می زنند .

+ بسم الله . دفتر عاشقی ماست پر از نمره بیست /چون امیر دل ما سید علی خامنه ایست

+ بسم الله . ما از دوکوهه آمدیم اینجا غریبیم...