بسم الله
چند خطی در باره ی نوشتن :
چرا می نویسیم ؟چگونه می نویسیم ؟برای که می نویسیم ؟کجا می نویسیم ؟ با چه نیتی می نویسیم ؟ کِی می نویسیم ؟ آیا نوشتن برایمان اصالت دارد ؟ نوشته هایمان اثباتی است یا تذکری ؟ و ...
می دانی خیلی مهم می شود یک نوشتن وقتی اینقدر سوال پشتش باشد برای نوشتن ! ومهمتر می شود آن وقتی که بپرسی :
چرا می خواند این نوشته را ؟ چه کسی می خواند این نوشته را ؟ چگونه می خواند این نوشته را ؟ کجا می خواند این نوشته را ؟ چه برداشتی دارد از این نوشته ؟ با چه نیتی می خواند این نوشته را ؟ کی می خواند این نوشته را ؟ خواندن برایش اصالت دارد ؟ اثباتی می خواند نوشته را یا تذکری و ...
و قوقا می شود وقتی که بیشتر فکر کنی که خدا می داند این نوشته را و می بیند این نوشته را و پاسخ تمامی این سوالات را هم می داند و من را نیز می شناسد !
آن وقت است که عجیب می شود این نوشتن !
بعد خواهی دانست که به هر دلیلی نباید بنویسی ، هر جوری که می خواهی نباید بنویسی ، برای هر کسی نباید بنویسی ، در باره ی هر چیزی نباید بنویسی ، هر جایی نباید بنویسی ، هر وقتی نباید بنویسی ، نوشتن نباید برایت اصالت داشته باشد و برای آنها که خواندن اصالت دارد نباشد ، و نوشته ات هم اول تذکر باشد به خودت ...
وقتی که یک نوشتنت اینقدر پیچیدگی دارد آنوقت می خواهی کل اعمالت پیچیدگی نداشته باشد و روی دیگران تاثیر نگذارد ؟ آقای معلم خیلی حواست را جمع کنی !
احتمالا خیلی چیز ها به تو ختم خواهد شد ! گردنت را پل عبور دیگران قرار نده !
والسلام
برچسب ها : خدا , معلم , نوشتن , هدف ,
بسم الله
امام صادق علیه السلام :
لَمّا سُئِلَ عَن حَدِّ حُسنِ الخُلقِ: تُلَیِّنُ جانِبَکَ وَتُطَیِّبُ کَلامَکَ وَتَلقى أخاکَ بِبِشرٍ حَسَنٍ؛
در پاسخ به پرسش از معناى خوش اخلاقى فرمودند: نرمخو و مهربان باشى، گفتارت پاکیزه و مؤدبانه باشد و با برادرت با خوشرویى برخورد کنى.
چند وقتی است که درگیر مساله ای هستم به نام اخلاق ! یکی از همان چیزهایی که ندارم یا خیلی خوشبینانه به آن اندازه ای که باید داشته باشم ندارم ، همان چیزی که در روایاتی نصف ایمان نام گرفته و با وضع فعلی جامعه دارد ضربه اساسی به دین مان وارد می کند .
اگر عمیق شوی در موضوع اخلاق پی می بری که هرچه نعمتت بیشتر شود باید بیشتر اخلاقی شوی ، و هرچه استعداد بیشتر می یابی باید اخلاقت بیشتر دچار عمق شود ، نمونه هم نمی خواهد نگاه کن به علمای دور و بر هر چه سنشان بیشتر و چهره شان نورانی تر می شود دو خصلت در آن ها می بینی یکی اینکه دائما از اخلاق می گویند و درس اخلاق برگزار می کنند و دیگر اینکه مدارایشان با مردم بیشتر می شود حتی با چشم برزخی و ...
اما دلیل این امر چیست ؟ می دانی که انسان بی استعداد (البته در دید مردم ) یا کم توان و یا ... خیلی احتیاجی به اخلاق ندارد و برای او شاید سلام کردن به دیگران تمام اخلاق تلقی گردد اما هر چه بیشتر نعمت می یابی و جایگاه می گیری و بزرگ می شوی و دایره ی ارتباطاتت بیشتر می شود و جهت گیری احتیاج مردم به سوی تو می شود راه جدیدی پیدا می کنی که این راه جدید همان راه تکبر است همان خود بزرگ بینی به همراه دیگر کوچک بینی ! یا همان خود توجهی همراه با بی توجهی نسبت به دیگران ! یا همان ... و دقیقا اینجا همان نقطه است که عمیقا محتاج اخلاق می شوی ، و اخلاق نیز همان است که دیگری را بر خودت ترجیح دهی و در برخورد با دیگران ملاک را خودت و اعتقادات خودت نگذاری و نصح و رفق و مدارا را یعنی آنچه که امر خداست میزان بگیری !
تو آنجایی انسان خواهی شد که وقتی احتیاجی به کسی نداری که نه دقیقا هنگام که خدا نعمت به پایت ریخته و دیگری محتاج تو شده است با او مهربانانه ، با روی گشاده و با اخلاق برخورد کنی ...
راستی که محتاجم به اخلاق عجیبا و عمیقا که اگر این اخلاق در من شکل نگیرد ثمره اش خواهد شد نفسی بزرگ و به دور از خدا نمادی از یک دیندار بی خاصیت و پر از تکبر ...
باور عمیقی دارم که اگر خدا اینگونه ای که من با دیگران برخورد می کنم برخورد می کرد در آخرت که هیچ در دنیا جز بی آبرویی و حقارت جایگاهی نداشتم ...
استغفر الله ربی و اتوب الیه
برچسب ها : اخلاق ,
بسم الله
فلذا باید برای هدفت تلاش کنی آن قدر ها مهم نیست که چه می نامندش !
چند وقتی است که تعدادی از دوستان قدیمی ، جدید و احیانا آینده (خیلی توجه داشته باش که بعضی وقت ها رصدت می کنند و حتی یواشکی زیر پایت می کشند یا ... تا بعدا بیایند طرح رفاقت بریزند البته سر وقتش دستت را بگیرند و با تو دوست شوند) و همچنین دشمنان قدیمی ، جدید و آینده (توجه کن دشمن آینده همان دشمن فعلی است که توان فعلیت یافتن ندارد و منتظر فرصت است برای ابراز دشمنی...) و همچنین خنثی های همیشه (کسانی که دوست دارند خود را متعادل نشان دهند و البته دریغ از اینکه عقل زایل تعادل بر نمی تابد ) به ای نحو کان وارد عمل شده اند ...
اما چرا وارد عمل شده اند ؟ خوب در کمتر از چند ماهی همه به صورت خیلی ناگهانی دلشان برای ما سوخته ! و من هر چه احساس می کنم می بینم شاید دو سال یا چهار سال یا شش سال قبل خیلی بیشتر احتیاج به دلسوزی داشته ایم ...
با خودم فکر می کنم با این همه برادر بسیار عزیز در مجموعه های کربلا و حضرت علی اکبر (ع) اگر کار در همین اندازه هم بماند و هیچ پیشرفت دیگری هم نکند اصلا احتیاج به دلسوزی داخلی و بیرونی مجموعه نخواهد بود ! که صد البته آرمان ما صدور این شیوه به روش حاج احمد بوده است و کوبیدن پرچم لا اله الا الله بر انتهای افق ...
راستی برادر(همان سه دسته ای که در بالا نام بردم) ... باور کن که باید بدبین باشم وقتی می بینم که هر کسی چند روزی با شما می گردد دچار شائبه های جدی می شود در باره ی ادامه راه ، یکی دین داری را تند روی می داند ، یکی کوچکترین اشتباه شخصی را انحرافی تشکیلاتی ، آن یکی حرف حق را سهم خواهی و قدرت طلبی می بیند و ... خدایی اگر خودت بودی باور می کردی دلسوزیت را ؟ منکر کمک های هیچ کدامتان نمی شوم و دست همه تان را می بوسم ، همان کمک هایی که الحق و الانصاف نسبت به فرد بسیار زیاد بود ولی اینرا هم بدان که در جریان حرکتی که اتفاق افتاده بود حرفی از سهم را برایتان باقی نخواهد گذاشت ...
راستی قبول کن که نباید باور کنم دلسوزیتان را ... آخر باورتان نشده که اگر در جمعی حضور داریم ، هزینه می کنیم از وقت و پول و جسممان منتی نداریم بر خدا بر این اتفاق که خدا منت گذارده که در جمعی دینی راهمان داده است ... می دانی که اگر خدا منت نگذاشته بود شاید هیچ وقت نیروی محرکی نبود که پنجشنبه ها را پای منبر بنشینیم و پای روضه اشک بریزیم و جمعه ها هم پای قرآن زانو بزنیم و ... باور کن نمی توانم همه تعادلت را که در پارک یا در تنهایی یا در باشگاه یا در گندگی کردن پیش این و آن و یا در قهوه خانه و در ... و به دور از اوج محبت برادران دینی آخر الزمانی می گذرد به ثانیه ای از این رابطه بفروشم ...
راستی باور کن یک لحظه جریان داشتن را با یک عمر برکه بودن عوض نخواهم کرد ...
هر چه خواستی اسمش را بگذار ... مقاومت ، حماقت ، تند روی ، سهم خواهی و ... آنجا که اطمینان پیدا کردم در راه خدا قدم می گذارم هر چند لنگ لنگ و آهسته یک قدمش را به کله تجربه و اسم و رسم و زیبایی و ... نخواهم داد ...
اینجا قرارگاه کربلا است و کربلا همان قرارگاه علی اکبر(ع)
اینجا همانجایی است که باید برای ماندنش هزینه داد و از ریزش ها و حرف ها نترسید اینجا جریان فتح خون است ... منتظر باش
والسلام
مطالب مرتبط : برادر مصطفی ،برادر رسول (این مطلب را با حذف نام های سیاسی و جایگزینی نام های تشکیلاتی مطالعه نمایید)
برچسب ها : تشکیلات , راه , مقاومت , قرارگاه کربلا , قرارگاه حضرت علی اکبر(ع) ,
بسم الله الرحمن الرحیم
یک کوتاه نوشته ی روشن ...
برادر عزیز خیلی ناراحت نشو ، البته اکر خواستی ناراحت هم شوی خیلی کاری از دست من بر نمی آید ، نه من ادعای دین داری دارم و نه ادعای خدایی بودن اما می توانم بگویم که تظاهری هم ندارم به رفتار خلاف شریعت و حرفی هم از تفکرات خودم نمی زنم ...
اگر نیستی و دعوت هم نمی شوی به یک تشکل حق بده که طبق منشورش عمل کند ...
اگر توی فارغ التحصیل قدیم یا جدید برای خودت حقی قائلی به کل مجموعه حق بده که حقی بیشتر از تو داشته باشند ...
و راستی یادت نرود که : تشکلی حق است که به خدا دعوت کند نه به خود .
التماس دعا
برچسب ها : هیئت صاحب الامر(عج) , هیئت ودیعة الحسین (ع) , قرارگاه های عملیات فرهنگی ,
بسم الله
این وبلاگ تا اطلاع ثانوی تعلق دارد به دکتر سعید جلیلی
رقابت با تقوا اصل است حتی اگر کاندید منتخبم رای نیاورد
برچسب ها : سعید جلیلی , دکتر جلیلی , انتخابات ,
+ بسم الله . امامون گفت: خدا لعنت کنه بنی امیه رو برای ما عید نگذاشتند . امروز هر چقدر تبریک می گفتند عید رو غمم بیشتر می شد !
+ بسم الله . کمپین اعتراض به گزارش احمد شهید در مورد حقوق بشر در ایران لطفا منتشر و امضا کنید
+ بسم الله . سلام داش همایون تولدت مبارک
+ بسم الله. سلام خدمت همه دوستان پیام رسان قبلا هم گفته بودم که عده ای منحرف مغول آلودن این محیط به عکس های به ظاهر عاطفی و احساسی سخیف هستند و جماعت به اصطلاح مذهبی پارسی بلاگی هم صدایشان در نمی آید ! غیرت ها ظاهرا مطلق خواب است یا پیام رسان به جای نشر آرمان ها شده محل عشق و صفا ؟
+ بسم الله . انس عجیبی با قرآن داشت . همه از صوت زیبایش تعریف می کردند . شب قدر پاوه بود . قرآن یک جا بهش نازل شد . منافقین سرش رو با مرمر بریده بودند .
+ بسم الله . جنگ بود !شوخی بردار هم نبود . برای همین شایسته سالاری معنا داشت . حضرت آقا حسن باقری راکه در روزنامه جمهوری کار می کرد و خبرنگار بود معرفی کرد به محسن رضایی . بعد از دو سه ماه شد فرمانده قرارگاه . حتی بالاتر از خیلی سردار ها !
+ بسم الله . چش منافق و در می یاری /توی کف دستش می ذاری /به خدا توی هر چی مرده / یه دونه ای هم تا نداری /سید و مقتدا عبد پاک خدا /آدم خنگم این چیزا رو راحت می فهمه /دشمن آقامون چه بی شعور و نفهمه/مولا عل سید علی مولا علی سید علی(انشاء الله به زودی فایل صوتیش رو برای دانلود می ذارم -جشن تولد آقا هیئت صاحب الامر(ج))
+ بسم الله.دوستان توجه کنند چند نفر در پیام رسان به اسم مذهبی شروع کردند و با گذاشتن عکس های مذهبی و نیمه مذهبی خودشون رو مطرح کردند چند وقتیه که می بینم همون عده روی آوردن به گذاشتن عکس هایی با مضمون احساسی از عشق های سخیف جنسی و عده ای از دوستان هم ظاهرا شخصیت این عده رو موجه می دونند و هی لایک می زنند .
+ بسم الله . دفتر عاشقی ماست پر از نمره بیست /چون امیر دل ما سید علی خامنه ایست
+ بسم الله . ما از دوکوهه آمدیم اینجا غریبیم...